بعد از تو هیچ میماند از قلبم برای من
بغضم حریف گریههایم نیست خدای من
این گریهها یعنی شروع ماجرای من
چشم رقیبان خورده بر دار و ندار من
دوش شما تنها دلیل انتظار من
دیوانگی دیگر نمیآید به کار من
عاشق شدم عاشق چرا از دور میبینم تو را؟
وای از این درد دوری
ماندم در آغوش غم در دل تو جا ماندی فقط
اما هنوز غرق غروری
شهزادهی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانهی که هستی؟
شهزادهی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانهی که هستی ؟
ای عشق خرابم کرده ای
آخر تورا تا کی کنم باور؟
نمیبینی مگر دلم گرفته؟
این شهر مرا دیوانه میخواند کجایی
دل نمیداند که دنیای مرا ماتم گرفته
نمیبنی مگر دلم گرفته؟
شهزادهی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانهی که هستی؟
شهزادهی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانهی که هستی؟
شهزادهی نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان دردانهی که هستی؟